معنی باغ حضرت زهرا

حل جدول

باغ حضرت زهرا

فدک


باغ حضرت زهرا (س)

فدک


باغ مدینه، باغ حضرت زهرا (س)

فدک


ختم صلوات حضرت زهرا

یکی از خطباء و سخنوران اهل بیت عصمت وطهارت (ع) با توجه به مشکلی که برایشان ایجاد می شود، دچار گرفتاری شده وبه هشت سال حبس محکوم می گردد. او پس از آنکه یک سال واندی از زمان حبس را سپری می کند، به ناگاه ذکری که علامه طباطبایی به او تعلیم داده را به خاطر می آورد و این ذکر را که در حقیقت، ختم صلوات صدیقه طاهره (س) است شروع می کند ووقتی این صلوات به پایان می رسد، خبر آزادی او نیز از بلندگوی زندان اعلام می کنند و اینگونه با توسل به ساحت مقدس بی بی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) از گرفتاری و زندان نجات پیدا می کند. صلوات یاد شده مطابق دستور علامه طباطبایی اینگونه می باشد:۵۳۰ مرتبه بر حضرت زهرا (س) به این شکل خوانده شود:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَالسِّرِّ المُستَودَعِ فیها بَعَدَدِ ما أَحاطَ بهِ عِلمُکَ.
وعدد۵۳۰ به حساب حروف ابجد، کاملً با شماره حروف فاطمه منطبق است:
ف=۸۰+الف=۱+ط=۹+م=۴۰+ت=۴۰۰که مجموعاً میشود 530
منبع: کرامات وعنایات حضرت زهرا.ص 269


باغ حضرت فاطمه

فدک


تسبیحات حضرت زهرا (س)

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى فاطمه ! به تو چیزى را عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آن چه در آن است بهتر باشد. بعد از نماز سى و چهار مرتبه الله اکبر، سى و سه مرتبه الحمدلله و سى و سه مرتبه سبحان الله بگو. این کار براى تو بهتر است از آن چه در دنیا مى خواهى و آن چه در آن است. در این حال فاطمه سه بار گفت: از خدا و رسولش راضى شدم و چنین خواهم کرد.


لقب حضرت زهرا (س)

بتول، خیرالنسا، صدیقه

لغت نامه دهخدا

زهرا

زهرا. [زَ] (از ع، ص) زهراء. (فرهنگ فارسی معین). از «زهراء» تازی بمعنی درخشان. روشن. درخشنده روی. و در اشعار فارسی این کلمه اغلب صفت زُهْره آمده است، بمعنی زهره ٔ درخشان و تابنده:
گهی چون آینه ٔ چینی نماید ماه دوهفته
گهی چون مهره ٔ سیمین نماید زهره ٔ زهرا.
فرخی.
پر پروانه بسوزد با درخشنده چراغ
چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند.
منوچهری.
شمع تاری شده را تا نبری اطرافش
برنیفروزد و چون زهره ٔ زهرا نشود.
منوچهری.
چو هاروت ار توانستی به اینجا آیی از گردون
از اینجا هم توانی شد برون چون زهره ٔ زهرا.
ناصرخسرو.
سازنده ٔ کار گنبد اخضر
خنیاگر بزم زهره ٔ زهرا.
مسعودسعد.
چو گردون گشت باغ و بوستان از ابر نیسانی
گل از گلبن همی تابد بسان زهره ٔ زهرا.
مسعودسعد.
شادی او طلبد زهره ٔ زهرا بر چرخ
که طرب راست مهیا و ندارد سر غم.
سوزنی.
مطرب به سحرکاری، هاروت در سماع
خجلت به روی زهره ٔ زهرا برافکند.
خاقانی.
خم کوس است که ماه نو ذیحجه نمود
گر ز مه لحن خوش زهره ٔ زهرا شنوند.
خاقانی.
رجوع به زُهره (ناهید) و زهراء شود. || (اِ) اسم خاص زنان. (ناظم الاطباء). نامی از نامهای زنان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زهراء شود.

زهرا. [زَ] (اِ) زَهْره و دلیری. (ناظم الاطباء). و رجوع به زَهره شود.

زهرا. [زَ] (اِخ) دهی از دهستان مغان است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 109 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

زهرا. [زَ] (اِخ) نام بلوکی است به قزوین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دهستان بخش بوئین شهرستان قزوین... (دائره المعارف فارسی). رجوع به زهراوی و بوئین شود.

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

زهرا

ازهر

معادل ابجد

باغ حضرت زهرا

2624

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری